در کلاس روزگار، درس های گونه گونه هست:
درس دست یافتن به آب و نان! درس زیستن کنار این و آن. درس مهر. درس قهر، درس آشنا شدن. درس با سرشک غم و از هم جدا شدن! در کنار این معلمان و درس ها،
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست! یک معلم بزرگ نیز در تمام لحظه ها، تمام عمر! در کلاس هست و در کلاس نیست!
نام اوست: مرگ!
و آنچه را که درس می دهد <زندگی> است
از فکر کردن بهش ناراحت میشم.
هنوز فلسفه ی مرگ رو نمیدونم.