سرزمین محبوب من (عکس هایی از ایران)

عکسهایی که از محلها، زمانها و مراسم مختلف توسط خودم تهیه شده . مطالب بی ربط و با ربطم هست . ببین ببر اما نظر مهمه نظر بده!!

سرزمین محبوب من (عکس هایی از ایران)

عکسهایی که از محلها، زمانها و مراسم مختلف توسط خودم تهیه شده . مطالب بی ربط و با ربطم هست . ببین ببر اما نظر مهمه نظر بده!!

شهادت امام رضا (ع)

 شهادت امام غریب سلطان خراسان علی بن موسی الرضا بر شیعیان و عاشقانش تسلیت باد 

یک شعر قدیمی و معروف برای امام رضا (ع)

 

دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من  تو  رو  نگاه  کنم  تو هم منو صدا کنی

قربون چشات  برم  از  راه  دوری  اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی

دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفس  وا کنی   و  پرنده  رو  رها  کنی

می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
می شه  قلب منو  مثل  گنبدت  طلا کنی

تو  سرت  شلوغه زیر ه دستیات   فراوونند
از خدا می خوام کمی نگاه به زیر پات کنی

تو غریبی و منم غریبم اما چی میشه
دل  این غریبه رو  با خودت  آشنا کنی

دوست دارم تو ایوون آینت از صبح تا غروب
من با تو  صفا کنم  تو هم  منو  دعا  کنی

به وفای کفترای حرمت منم می خوام
کفتری باشم که تنها تو منو  هوا کنی

دلمو   گره   زدم  به   پنجرت   دارم  می  رم
دوست دارم تا من میام زود گره ها رو وا کنی

صد هزار دفعم شده پای ضریح زار می زنم
تا   دلت   یکبار   بسوزه    دردامو  دوا کنی

دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همه شب
من  رضا   رضا   کنم   تو   هم   منو   رضا  کنی 

  

و از سخنان گهربار آن حضرت:  

  

بالاترین درجه عقل خود شناسی است . 

 

بکوشید اوقات شبانه روزتان به چهار بخش تقسیم شود: قسمتی مخصوص عبادت و راز و نیاز با پروردگار. ساعتی برای تامین امور زندگی. بخشی خاص معاشرت با دوستان مورد اعتمادی عیبهایتان را به شما بازگویند و در دوستی خالص باشند. ساعتی را هم به استراحت و بهره مندی از تفریحات سالم و لذتهای مشروع بگذرانید. چه استفاده مطلوب از این قسمت شما را بر انجام دادن آن سه بخش دیگر توانایی خواهد بخشید  

 

ازبخششی که زیان آن برای تو بیش از سودی است که به برادرانت میرسد خودداری کن 

سالروز رحلت پیامبر اسلام (ص)و امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد

سلام  من به   مدینه ، به  آستان   رفیعش     به  مسجد  نبوی  ،  به   لاله های  بقیعش

سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش     سلام  من  به  بقیع  و  چهار  قبر   غریبش

سلام من  به تو  ای بانویی که  مرد  نبردی      زغیر هرچه که دیدی،به یار شکوه نکردی

سلام من  به   بازو     ،     کبودی    رویت      به  سرخ  فامی اشک تو  و سپیدی مویت   

 

 

زمزمه‏های مرثیه‏گون کوچه‏های مدینه را یک به یک می‏پیماید. خویشاوندی نخل‏های مدینه با داغ، زجرآورترین تصویر است. از گلوی اندوهگین هر واژه، نیزارهای ماتم می‏چکد. مسجد از صدای روح‏نواز گل خالی است.

ضجه در محراب ریشه دوانده است. منبر، در محوطه اشک نشسته است. تمام دقایق بیست و هشتم صفر، خزان است و وجب به وجب مدینه، تبدار این سفر. سینه‏های پرغم احادیث، برای «قال النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »ها اشک حسرت می‏ریزند.

کنار مولا، چیزی جز غربت نیست. ناگهانی از بی‏رمقی رخ نموده است. پیرامون زهرا علیهاالسلام ، اندوهی وسیع پا گرفته است؛ آن‏چنان که هیچ چشمی ندیده است. اشک‏های غلطان مدینه با ناله‏های «ام ابیها»یی هم‏سو شده است.

بی‏شهد نبوت، روزگاری تلخ، ذائقه دین را پر کرده است. کینه‏ها و لقمه‏ای از خیبر، زهر در شریان دقایق ریخته است. همیشه و در هر مقطعی، همان‏گونه که پیامبری از صبح می‏گوید، عده‏ای از تبار ابوجهل‏ها هستند که با چرکینی شب، خو می‏گیرند. اما ما، بی‏نگاه رحمت‏گستر واپسین پیامبر، کدام لحظه را تاب بیاوریم؟

بی‏صدای عطوفت‏زای او، به کدام سو پناه بجوییم؟ «اللهُمَّ إنا نَشکُو اِلَیکَ فَقْدَ نَبیِّناً صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »

بیست و هشتم صفر، یعنی ضمیمه شدن عطری بدیع به آسمان، و چه محروم است زمین که فروغ یگانه خود را از دست داده است.

بیست و هشتم صفر، روز سیاه‏پوشی قبیله‏های سادگی و فروتنی است.

چه باید کرد که همیشه پیرو هر داغ، حلیفی جز شکیبایی نیست!

منبع :  محمدکاظم بدرالدین، مجله اشارات، شماره 94

مقبره رسول اکرم حضت محمد پیامبر صلح

 

در ادامه تعدادی عکس و پوستر از مدینه براتون آوردم

ادامه مطلب ...

رازهایی برای موفقیت (۱)

     یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها، جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد. بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او!
کنجکاویشان بیش‌تر شد و کوشش علاقه‌مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.
کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: «چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه‌ دیگر می‌برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می‌دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه‌های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول‌های مرا خراب نکند!»
همین تشخیص درست و صحیح کشاورز، توفیق کامیابی در مسابقه‌های بهترین غله را برایش به ارمغان می‌آورد.
گاهی اوقات لازم است با کمک به رقبا و ارتقاء کیفیت و سطح آنها، کاری کنیم که از تأثیرات منفی آنها در امان باشیم
  

 

سبز  و پیروز باشید